کاکو شیرازیم
دارم سلامی
زنیم ، ازخنده و
شادی کلامی
سلام بابا بزرگ
حاج اکبر آقا
شنیدم بًرده ای
یک کیسه قاقا
نخود و کشمش و
قند و کلوچه
خریدی یک سبد
ازتوی کوچه
شنیدم پیرمرد
گفتی جوانی
گذشته دوره
شیرین زبانی
بروفکری برای
قصه ها کن
دوجیبت را پر از
آن پسته ها کن
چنین است
رسم پیران زمانه
دهند پسته نوه را
دانه دانه
بنازم قدرت و
تاب غزل را
که برپا کرده
این بحث وجدل را
بدان این نکته ها
اکنون ، که قند است
به ریشت پیریه
امروز بند است
بگفتم نکته ای
نغزو دل آرا
نمی روید گلِ
نرگس به خارا
بدان هستیم ما
یار و رفیقت
همیشه ثابتیم
در این طریقت
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: تقدیمی ها
شمس الدین عراقی
عشق وطن
نام و نشان من
کوک
شور ، ماهور
جوم جومک بلگ خزون
همچو طبیعت
زخمه
شوخی با رفیق شفیق جناب فخار
قدرت غزل
طفل درون
سوغات گیلان
چه کسی لایک می گیرد .
سعدیا
از حس ارتکاب
همسرت مٌرد
زار زار
یاس و امید
روز و شب
حرکت و سکون
گریه و خنده
قصه و غصه
سادگی و تجمل
زاویه و تفاهم
عشق و نفرت
زندگی و مرگ
حس خوبی است
حضرت حاکی
کلوزیوم
ساعت را بشکن
می جویمت
تو تنها نیستی
من ، آدمم
تنهایی ممتد
مسلخ عشق
گرمای خورشید
در سویدای دشت
حتی درسکوت
نه .... تو عاشق شده ای
قلبت را ربوده ام
و سپیده دم
همیشه فریادم
زبان احساسم
شام تا شام
تناور درخت عشق
همیشه عاشق
آغاز
دو چشمت
مطمئن باش که من می دانم
سایت ماه اسکین طراح قالب وبلاگ رایگان با امکانات عالی